چوپان قصه من دروغـگو نبود...

او تنها بود...

و از فرط تنهایی فریاد گرگ سر میداد...

افسوس که کسی تنهاییش را حس نکرد...

و همه در پی گرگ بودند...

در این میان فقط گرگ فهمید که چوپان تنهاست...